ایران-نان آوران کوچک٫بادستانی بزرگ در سال جدید
سال به سال دریغ از پارسال. در شروع سال جدید، تنگناهای اقتصادی گریبانگیر مردممان نسبت به سالهای گذشته بیشتر است. قدرت خرید مردم بهشدت افت کرده و گزارشهای رسیده از بازارها حکایت از رکود شدیدتری نسبت به سال قبل دارد. این وضعیت برای مردم محرومی که کودکانشان را هم برای نانآوری به خیابان میفرستند سختی مضاعفی را بههمراه دارد.
این کودکان، نانآوران کوچک خانههایشان هستند. لبخندهایشان معصوم است و نگاههایشان صادقانه...
در گزارشی که سایت مجاهدین آمده است:
در ایام عید و بهخصوص چند روز مانده به نوروز، زمانی که قلب کوچک تمامی کودکان ایران زمین، تپیدنهای دیگری را آغاز میکرد. زمانی که فکر لباس نو و عیدی گرفتن از این و آن و خوردن شیرینی و بازی با بچههای فامیل در میهمانیها، یک لحظه چشمهی شوق را در دل هیچ کودکی خاموش نمیکرد، نانآوران کوچک دلمشغولیهای دیگری داشتند.
ایام برای آنها چندان هم شادیآور نیست. چه آنها که نیمهوقت کار میکنند و نیمی از روز را به درس خواندن میگذرانند و چه آنها که جز خیابان مأوای دیگری ندارند، روزهای عید باید از تمامی لذتهای کودکانه بگذرند و از شلوغی کوچه و بازار برای درآوردن لقمهای نان استفاده کنند. صدای آنها را از هر سو که میروی میشنوی:
«شاخهی عنبر!... ارزون و خوشبو...
آیینه! آینهی نوروزی...
جوجهی رنگی ببر! خروس جنگی ببر!»
این فریاد کودکانی است که در ایام عید بهجای خنده و شادی در خانه و تفریحگاهها، باید اندوهی بزرگ را بر شانههای خویش حمل کنند. شاید اندوه خواهر کوچکتر که در عید هم، کفشهایش پاره است و دلش روسری رنگ رنگ میخواهد...
و یا اندوه مادر بیماری که پول دوا و درمان ندارد.
یکی از بچهها در حالی که تعدادی شمع در دست گرفته میگوید: «پدرم پیر و از کار افتاده است. مجبورم تلاش کنم شاید بتوانیم برای خواهر و برادرم لباس عید بخریم».
نوجوان دیگری میگوید: «این روزها بازار شلوغ نیست. مردم بیشتر جنس دست دوم میخرند چون پول ندارند، اما به ما کمک میکنند. اگر به خانه بروم ممکن است نتوانم درآمد خوبی داشته باشم همینجا یک سمبوسه میخورم و تا شب کار میکنم».
حسین ادامه میدهد: «دو برادر با مدرک لیسانس دارم که هر دو برای کار به تهران رفتهاند و من هم مجبورم از روزهای مانده به عید مدرسه نروم تا هزینه عید را در بیاورم، اما تنها توانستم خرج نان و پنیرمان را دربیاورم؛ حتی لباس و کفش دست دوم هم نتوانستم برای آبجی بخرم».
پس بگذارید امسال... بیش از همه، به آنها تبریک سال نو بگوییم و بیش از همه برای آنها سالی سرشار از موفقیت و شادکامی را آرزو کنیم. ولی نه فقط تبریک، بگذارید به آنها بگوییم که: «شما بیداری وجدان مایید! انگیزشی بر حرکت برای خیزش و برای محو نابرابری و ظلمی که بر میهن ما میرود. موفقیت و شادکامی پایدار شما، از این طریق است که محقق میشود».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر